فرمان خرد
هو الجمیل
فرمان خرد
حق بآدم گفت اسرار مگو
در حسادت بود ابلیس عدو
نقشه در اغفال آدم می کشید
این سیاسی کار مکار دو رو
فتنه کرد و مکر در جهدی بزرگ
خدعه اش گل کرد و شد آدم فرو
آدمی افتاد از شان سترگ
باختیار خویش از راه گلو
حیف از ارزش بیفتد آدمی
بدتر از دیو و دد و خاک و خدو
خیر و شر و عقل و جهل و اختیار
می توان آدم بمانی یا خرو
یعنی ای فرزند آدم الحذر
کبر و شرک و کینه ی جانان مجو
گر بهشت حق طلب داری بدان
عقل و عشق از آل دارد آبرو
آل احمد نزد حق محبوب و بس
عقل می گوید که از ایشان سلوا
حکم ما اینست با کرار باش
پیروی کن همچو سلمان ای عمو
هر که آدم شد بفرمان خرد
مثل حر بینا شد و خورد از سبو
می دهندش اذن مشق عاشقی
تا دهد خون جگر در راه او
سعی او مشکور واجرش بی حساب
می شود دیروز و امروزش رفو
ناقص ار خواهی رضای کردگار
سر بده مستانه چون چاقو لبو.
15 خرداد 97 مشهد مقدس