رمضان
شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۸، ۰۴:۰۵ ب.ظ
یاغفور
رمضان آمد ومن خواب شدم
پیش چشمان تو من آب شدم
چقدر سخت شده ذکر و دعا
طاعتی نیست نه ظاهر نه خفا
عقل و تن دشمن جانند و بقا
می شود گفت که قهرند و جدا
عزم و همت صرف شد در بی غمی
چشم خشک است نه اشکی نه نمی
نه دلی مانده نه آهی نه یقین
وای بر پیری و ابلیس لعین
چقدر نفس ضعیف است و عجول
خاطرم سخت مریض است و ملول
گفتم امسال که قدر آمد و صوم
خویش در یابم از این غفلت و نوم
لیک خواب است همه خواب و خیال
من کجا طاقت این رنج و ملال
با رب این بنده بی مهر و صفا
عفو کن بر مهر اصحاب کسا
تو مرا می بخش بر مهر بتول
سیدی مولای اکرم بالقبول
رسول نوری صفا
۹۸/۱۱/۱۲