شعر،ادب، سیاست

نسیه و نقد سیاست بازی ها، هم جدی، هم الکی، نثر، ادب، شعر، معر و فکاهی (هرچه میخواهد دل تنگم میگم) راست میگم، بجون همسایمون قسم

شعر،ادب، سیاست

نسیه و نقد سیاست بازی ها، هم جدی، هم الکی، نثر، ادب، شعر، معر و فکاهی (هرچه میخواهد دل تنگم میگم) راست میگم، بجون همسایمون قسم

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

۲۶آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

فرمود خاتم پیامبران، رسول عقل و عشق و مهربانی،  رحمت واسعه ی جهانی:

حسین منی وانا من حسین.    ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجات.    

 

هیچ دستوری نداریم که در ایام شهادت ائمه هدی و حتی رسول خدا سوگواری کنیم تا اربعین،

 سوگواری تا اربعین و تشرف( پای پیاده ) به محضر سرور و سالار شهدای عاشورا با حزن و اندوه سنگین،

فقط مخصوص است برای حسین بن علی با هزار هزار سند، دلیل، تعیین و تبیین،

حسین ناخدای سریع ترین کشتی نجات است برای همه انسانها از اولین تا آخرین،

او اصل و اساس اسلام است و احیاگر این دین و آئین،

شهید و شاهد ویژه خداست در نظام احسن تکوین،

همه در سوک او عزادارند حتی عرشیان در اعلا علیین،

اندوهگین این مصیبت عظمی است خاتم المرسلین،

ائمه معصومین، پیامبران الهی، فاطمه زهرا سلام الله علیها و امیر المومنین،

اربعین، اربعین، اربعین و ما ادراک ما اربعین...

و یک هزار و سیصد و هشتاد سال است کافرین، مشرکین و منافقین،

که تغییر دادند از مدار اصلی خود دین و سنت رسول امین،

گرگهای نشسته در محراب که وارو پوشیدند لباس خلافت این دین،

و زشت کردند آداب زیبا و دلربای شرع مبین،

قرنهاست با تمام وجود و همت شیطانی خواستند خاموش کنند نور الهی آل طه و یاسین،

والله متم نوره ولو کره الکافرون.(الکافرین)،

بیش از دهها بار خراب کردند حرم امن عزیز پیامبر و آب بستند بر آن سرزمین،

کشاورزی کردند که محو و فراموش شود کربلا و آن مصیبت بسیار سهمگین،

دست و پا و سر بریدند از زائرین،

بانواع مکر و حیله سد راه شدند برای زائران سید مظلومین،

بنی امیه ها، بنی عباس ها، جهال و هوسرانان لشکر ستمکار خلفا و سلاطین،

سلفی ها، وهابی ها فرزندان نا مشروع خوارج و مرتدین،

انگلیسی ها، آمریکائی ها، بعثی ها، داعشی های خبیث کثیف و لعین،

جبهه تا دندان مسلح استکبار از این تجمع و راهپیمائی میلیونی نگران است و بسیار خشمگین،

می ترسد از آینده خود و نوکران خود، مترسک های پوشالی چوبین،

بایکوت و سکوت خبری است از این مراسم بزرگ در رسانه های دنیای مستکبرین،

دست در دست هم کور و کرهای بی آبرو منافقین و خائنیین،

و مردم در کشورهای اسلامی بویژه ایران و عراق ایثارگران ممتاز محرم و اربعین،

چه خوب و مهربان، باگذشت، صمیمی و شادند در این ایام حلال زاده های حزین،

محافل و مجالس عزای آل عبا می شود دار المومنین،

سوگواری است و غم و اندوه، اما همه امید بخش، شادی گستر وچون عسل شیرین،

پیاده روی می شود سرنوشت ساز، حیات بخش و دلنشین،

مردم مصمم و متحد، مثل کوه استوار و پولادین،

از هر رنگ و نژاد می شوند برادر و خُلق و خوها زیبا و بسیار نمکین،

اکرام و اطعام می شود فخر در همه شهرها و روستاها و مردم چادر نشین،

اربعین بی همتاست و ندارد جایگزین،

دولت ها و ملت ها باید بیاموزند، بندگی و رزمندگی را در این چهل روزه های مکرر تمرین،

امید بخش و منشا خیر است برای دنیای فقرا و مساکین،

سرمشقی برای آینده همه مستضعفین،

این رزمایش بزرگ، تبلیغات خوب و گسترده می طلبد با بهترین گروه ها برای تبیین و تدوین،

مستند، فیلم و عکس با جدیدترین لوازم و امکانات و کارگردان های پاک، باغیرت، باهوش و تیزبین،

شکارگران لحظه های ناب، معنویت های لبریز از شرف، عزت، همدلی و شکوه پر از تحسین،

 برنامه های گوناگون باید ساخت برای همه دنیا از این مراسم قهرمانانه و آینده ساز آتشین،

بهترین الگو و معیار است در استقامت و پایداری و صبر برای جبهه مومنین و مجاهدین،

بزرگان عقل و عرفان، فقه و اصول سر می سایند بر این آستان به یقین،

ریزه خوار خوان این بارگاهند پاکان، عالمان، شهدا و مخلصین،

بسیارند در این حرم اصحاب سیر و سلوک، عارفان چله نشین،

مسلمانان بویژه اقوام عرب باید خالصانه برگردند به مبارزات خود در میادین،

برگردند بدامان پاک عترت خیر المرسلین،

برگردند بقرآن و اهل بیت رسول خدا و امیر المومنین،

روح خدا گفت: هر مسلمان یک سطل آب می ریخت اسرائیل را آب می برد و آزاد می شد فلسطین،

چقدر بصیرت  ساز است سخنان خمینی کبیراین مرد الهی، خالص و انقلابی آهنین،

ای اعراب بس است حقارت و تشتت آراء و بردگی و توهین،

یک تکبیر دیگر برای سرنگونی حکام پوشالی پوچ، حقیر و متکبر خود بین،

حکام زبون، خائن، منافق، غربگرا، جاهل، دیوانه و بی دین،

ای اقوام عرب کو اسب و شمشیر و تیر و کمان و زوبین،

چرا نشسته اید!!؟  نخوابید، دشمن بیدار است و در کمین،

دنیا شده دار المجانین،

جهان اسلام پاره پاره و ضعیف و خونین،

دل آزادگان عالم پر از غم و غصه، اندوهگین،

جهّال بر مسند قدرت، حکام شکم باره ی بطین،

نفاق و جهالت در جایگاه تقنین،

شرم آور است اغلب قوانین،

آی مردم،    کل امرء بما کسب رهین،   الا اصحاب الیمین،     فی جنات یتسائلون عن المجرمین،  

ما سلککم فی سقر، قالوا لم نک من المصلین،     و لم نک نطعم المسکین،   و کنا نخوض مع الخائضین، 

 وکنا نکذب بیوم الدین،   حتی اتانا الیقین،    فما تنفعهم شفاعه الشافعین،   فمالهم عن التذکره معرضین،

بهوش بیایید ای آدمهای ظاهربین،

زود دیر می شود برای توابین،

این قرن، قرن غلبه حق است بر مستکبرین،

پیروزی با این اجتماع بزرگ حسینی، یقینا گشته قرین،

خواب نمانید در این روزهای واپسین،

آماده شوید برای انقلاب جهانی موعود آخرین،

باید نهضت حسینی تدریس شود در همه جا و برای همه سنین،

مکتب عقل و عشق و آزادگی عاشورا به ملت های خفته شود تلقین،

سخنرانان، وعاظ، مداحان و خبرنگاران بر شما هزار هزار آفرین،

بروید به آمریکا، اروپا، آفریقا، آسیا و هند و چین،

کشورهای خسته از بت های چوب و سنگ و برگشته از مارکس و لنین،

کشورهای سردرگم، افتاده بدامان دیوهای سرمایه دار مخملی رنگین،

و بگویید از انقلاب جهانی عاشورا و رازهای این پیاده روی بزرگ و مخلصانه مسلمین در اربعین،

بتورات و انجیل و زبور و قرآن سوگند آزادی و آزادگی فقط در همین راه است، همین،

فتح و ظفر نزدیک است ای مسلمین،   انا فتحنا لک فتحا مبین،

خدا، شدید القوی، شاهد، حکیم، حامی و ارحم الراحمین،

حسینی باشید و حسینی بمانید تا خدا یاری کند و هر روز شود نوروز و فروردین،

لعنت خدا بر کسانی که رزمندگی را از بندگی جدا کردند باسم دین و شرع و موازین،

زندگی شد، موسی بدین خود و عیسی بدین خود، آهسته برو آهسته بیا که گربه شاخت نزنه، بدون رزمنده ها برای مهار و تضمین،

تفسیر براءی کردند آیات و احادیث پاک انسان ساز وزین،

زندگی، بندگی و رزمندگی، سه رکن اساسی است در ادیان الهی برای سلامت حیات در باورهای قوی از روز واپسین

سیاحه امتی الغزوه و الجهاد فرموده پیامبر ما سید المرسلین،

پیامبر صلح، رحمت، شادی و مهربانی برای همه مخلوقات رب العالمین،

شهادت دری است از درهای بهشت و مخصوص بنده های پاک، مجاهدین و مبارزین،

در هر دو سرا سعادتمندند همیشه رزمندگان و مدافعین،

بقیت السیف در برابر استکبار،منافقین و ملحدین،

چه قرآنی هستند بسیجی های مخلص ایران زمین،

پیروان روح خدا و سید علی خامنه ای حسینی، مرجع و مقتدای اهل یقین،

بهشت جایگاه بنده های مطیع و بی چون و چرا در پیروی از ولایت و امر و نهی شرع مبین.

وعده من و شما کنار حوض کوثر، انشاا.. حتما، حتما در بهشت برین. 

                  جاده نجف کربلا- رسول نوری صفا- پیاده روی اربعین 1398

رسول نوری صفا
۲۶آذر

از صفر تا بیست!

 

از صفر گرفته تا صد و بیست،

خوشبختی ما یکی دوتا نیست،

از دولت با غریبه محشور،

کار الکی، کشکی و ناجور،

اینترنت و بشقابای جهانی،

عهد و پیمونای زشت نهانی،

قبله شون شده پاپای قدیس،

هی سفر میرن لندن و پاریس،

رازش چیه دشمن درونین،

ماهواره چرا نمی پرونین،

بعضی مسؤلا خواب و خرابن،

بی علم و هنر، گیج و حبابن، 

عمدا انگاری کاراش خرابه،

پرسش میکنی و بی جوابه،

کینه میگیرن که بی سوادا،

شانتاژ میکنن تو انتقادا،

یکشنبه شد و ماهی گرفتن،

با شاه و فرح تو قبر جفتن،

فرهنگ و علوم اصله هرجا،

حتی تو جهان کفر رسوا،

ما مفتخر بعقل و علمیم،

در عشق و ادب سران سلمیم،

یعنی چه که 20 و30  بخوانیم،

ما ملت زنده ی جهانیم،

با سیرت اهل بیت هوشیم،

ما اهل جهاد و سخت کوشیم،

جان و دلمان بکربلا جفت،

قربان کسی که یا علی گفت،

فردوسی پاک و سعدی از ماست،

صدوق و مفید وحافظ از ماست،

ای دولت نا امید، هشدار،

دست از کلک و دروغ بردار،

بعضی وزرا که سد راهند،

خود مایه ی فتنه و گناهند،

در کاخ فرح چکار دارید،

پول چه کسی رو بر میدارید،

تقوا و یقین که خوردنی نیست،

ایمان وعمل که گفتننی نیست،

بس کن تبعیت از فرنگی،

با ملت خود نکن دورنگی،

گر عقل بشر ادب نگیرد،

در جنگل وحشتش بمیرد،

تاریخ ببین و عبرت آموز،

هر روز خداست روز نوروز،

حالا بنگر تو کار دانش،

بی کنگرها و صد همایش،

هر رشته که لازم و نیازه،

واجب برا ما مثل نمازه،

تعطیل شده بمیل واهی،

معلومه در آخرش سیاهی،

الغصه، بخون کمی درامم،

سرما شده مثل تو زکامم،

اونور خر لنگ خودروامون،

ایور زپلشک کارخونامون،

صنعتگرمون تو وام مونده،

سود بانکامون کمر شکونده،

بارون که باید بریزه رحمت،

میریزه گهی بشکل نقمت،

چون بعضی ماها و مسئولامون،

قهریم با دین و عهد و پیمون،

مستیم بمال و جاه و غافل،

برجام نخورده رفته باطل،

در رزقِ کسی اگر حرام است،

ابلیس شبا شریک جام است، 

صورت همگی شعار تقوا،

سیرت بنفاق، جود و ترسا،

شیخ قصه ها که لندنی شد،

عزت بتمام رفتنی شد،

از هر در اگر بیاد فرنگی،

با فتنه میاد نه توپ جنگی،

ورزش میکنی ولی اسیری،

اسکار میگیری ولی حقیری،

با شصتا میری برای برجام،

چون خدا نبود، گشته ناکام،

در پیروی ار صفا نباشه،

هر عهد شده بازم میپاشه،

بی اذن خدا برگ و بری نیست،

میراث خدا که خر خوری نیست،

تا دیر نگشته باز برگرد،

دنیا همه جا خرابه برگرد،

القصه شنو حکایت ما،

یارانه و سود بانکی ما،

با سود سهام، مست و شادیم،

خندان همه بر خر مرادیم،

یارانه که گشته معظل جیب،

نه قاعده ای نه نظم و ترتیب،

سنگینه زیاده تو جیبامون،

هم دایی. میگه و هم بابامون،

آب و برق و گاز بازم عمودی،

هی گرون میشه میره صعودی،

برجام و ظریف و خنده هاشون،

ایرانی نره تو دست و پاشون،

اون با همه شاده با تو اخمو،

این خاصیت فرنگه خالو،

برجام نگو چه چرب و شیرین.

چون پوشک بچه های سنگین،

تابوت روانچی و اوراقچی،

جز حرف نبوده سود، هیچی،

خندیدن و گفتن و شنفتن،

در هتل کبو چه خوب خفتن،

سماقو مکیده اید در دشت،

با حکم و دلار رفت و برگشت،

با اجنبیان تیز دندان،

حضرت ظریف، شاد و خندان،

هر چیز که گفته دشمن آنجا،

فی الفور سند شده است و امضا،

در سفره که گفت نعمت آید،

جز خواری و نکبتی نشاید،

بیست و سه تا صد روزه گذشته،

رونق نگرفته کار بسته،

صد روزه شعار انتخابات،

وای از تو پسر روز مکافات،

از بسکه دروغ در دروغه،

کار همه پوچ و بی فروغه،

ایران بخدا عسل زیاده،

مرد عمل و خطر زیاده،

گرخرس طمع نبود مسئول،

اشراف گری نخورد محصول،

سهم همه میرسید درهم،

بی حرف و حدیث ومنت وغم،

دزد است زیاد، کو عدالت،

پیش چه کسی کنم حکایت،

بیماری و درد و جیب خالی،

بافنده مریض و مفت قالی،

دکتر که حکیم بود و رازی،

شغلش همه پاک و سرفرازی،

حالا شده تاجر وحریص است،

 باغات شمال صد قفیز است،

نعمت شمرد مریضی ما،

جراحی قلب و بینی ما،

هی میخورد و نمی شود سیر،

از بینی و غده و بواسیر،

وای از دل ریش باغداران،

دلالی و سود جیره خواران،

از هوا نگو که خیلی پاکه،

ابتکارمان دلش هلاکه،

در صد جلسه برای ریزگرد،

تصمیم گرفت، میزو ول کرد،

با بی هنر فراری از کار،

جز حرف نبود حاصل کار،

برخیز و برو بخانه ی خویش،

شویت شده از فراق دل ریش،

حالا بسیاست زمانه بنگر،

گرگان جهان رئیس و سرور،

در باطن اگر دو دوزه بازی،

مکار و پلید و حقه بازی،

باید یقه ی تو بسته باشد،

تا بیخ گلوت بسته باشد،

گر پوچی و بیسواد و خامی،

حتما بدهند تو را مقامی،

یک مدرک مختصر بپا کن،

هاروارد باشه یا مال سوربن،

فرقی نداره پاریس و لندن،

ماس مالی شده برای خوردن،

در ظلم و ستم زمانه لبریز،

از حد خطر گذشته سرریز،

چون دیو و ددند در توحش،

از صنعت و پول مست و بی هش،

 

ای مرد بیا، تو کارسازی،

ماندیم همه تو چاره سازی،

یا رب برسان عدالت پاک،

ما منتظریم و سینه ها چاک،

هرچند کمیم و نائبت تک،

ما خط شکنیم وقت پاتک،

در پیروی ات قسم که صافیم،

چون صنعت پاک یک کلافیم،

ما حر حلال آب و نانیم،

با عشق على سرشته جانیم،

ای جان همه تو هم دعا کن،

یکبار بیا و امتحان کن،

ناقص، تو که مذنبی و پیری،

حرفی نزن از مقام سیری،

چندی بخود آی و بی هوا باش،

با خویش بجنگ و باحیا باش،

گر پیر و خراب و مذنبی هم،

برگرد بسیج، بچه آدم.

 

رسول نوری صفا
۲۶آذر

 

قبر تاریک است آقای رییس                     

کار هرگز ناید از لات و هبل                        

----

 

آه از پیــران پر مکر و دغـل               آکسفوردی های زشت و بی عمل

بی پدر های سیاسی حزب باد                      در لباس صدق چرکی و دمل

اجنبی را می پرستند این گروه                    سست و بی تدبیر، ترسو از ازل

چهره ها زشت و عبوس و قمطریر                 بی حیا بی ریشه کج بین و حول

پیش دشمن شاد با ما تند و تیز                        مثل سرکه ضد شیرند و عسل

فردو را بستند و سیمان ریختند                              علم را سدند جهال بطل

تا ثــریا گفـت می تازد عجم                                نسل سلمانند بر بام قلل

هفته ای هش روز با هشتن کنار                حرف از عیش آمد و جنگ جمل

رفت و آمد هر چه طولانی شود                         با دلار است و مزایا صد بغل

احمدی روشن، رضایی ها یقین                         شــهریارانند بر بــام مــلل

ای خرفت پیر ای شاهی صفت                       حجتی داری شما بعد از اجل

قـــبر تاریک است آقای رییس                         کار هرگز ناید از لات و هبل

هان رجــایی کـو، بهشتی باهنر                      در شــباهت مرد، اما نه، بدل

بعد مرگ آیا شود تطــهیر کرد                       برد بوی تنــد از سـیر و بصل

باز هم جولان حق و باطل است                        باز هم تـــزویر ارباب نـحل

دوختید و پاره کردید ای سران                      رفت امــید و رفاه از ما حصل

دین و تقوا را فروخــیدند مفت                   یک بویینگ آمد هدیه زان دول

عــشق در برجــام نافـرجام شد                       گفت ناید از عدوتان جز ختل

رای من با تو که از روی هواست                        شاه بیــت ماجرا هست و مثل

حافظ و فردوسی و سعدی کجان                         تا بیان دارند ضعف این غزل

اتبــاع شــهوت و طـول امل                        ملتی را می کند سست و فشل

دل که مرد و شد جدا از رهبری                      زیر بار جــهل ماند چون گسل

ناقص ار خواهی نباشی حزب باد                     پیروی کن صادقین را کالجبل.

رسول نوری صفا
۲۶آذر

هو الجمیل

عبور مجنون از صف نمازگزاران

 

در جماعت عده‌ای رو به خدا

درصف استاده ولی دلها جدا

جسم ها چون دانه ی تسبیح جفت

لیک هر یک دل بجایی داده مفت

شیخ درحمد و ثنای ایزدی

فکر فرزند و عیال و نان بدی

دل  پریشان، جیب ها خالی ز زر

کی رسد یارب گشایش کی خبر

وعده خود میداد آری وارهی

حمد حق می بود و از معنا تهی

جمله مامومان پریشان تر از او

هر یکی حیرانی رازی مگو

قلب ها شان خواب اما در نماز

نه فرودی میبردشان نه فراز

ظاهرا در ذکر و تسبیح الاه

فکر اما کار دنیا، باغ و چاه

از میان جمع مجنون زد طریق

گوییا نفتند ایشان او حریق

در غضب گشتند راه چاره سد

غیضشان میداد رنج بی عدد

شد تمام این جمع را نقش صلا

یورش آوردند بر این بی حیا

کی فلان چون خر سر افکندی بزیر

ای پریشان حال مجنون، ای حقیر

مر تو کافر هستی ای بی دین چرا

رخنه کردی در صفوف پاک ها

در صلا بودیم و ذکر کردگار

ور نه می بستیم راهت نابکار

ناسزا پشت سرهم می شنید

نرمشی از هیچ کس مجنون ندید

گفت خشم جملگی تان بهر چیست

اینهمه فریاد و غوغا بهر کیست

من بلیلی بودم و اوصاف یار

با نماز و ذکرتان ما را چکار

من نه صف دیدم نه مردم در نماز

نه خدا دیدم نه بنده نه نیاز

جز بلیلی خاطرم هرگز نبود

غیر او نادیدنی هست و نبود

گر شما در ذکر بودید و صلا

میهمان بودید بر خوان خدا

روح وجسم و جانتان الله بود

یادتان در محضر آن شاه بود

من نمی دیدید  هرگز یک نظر

چشم و دل پیش خدا یا رهگذر

چشمتان بیرون بود از حمد حق

مثل طفلانید و ترس از دیو و بق

 جسمتان اینجا و دل جای دگر

نوبر است این عشق بی سود و ضرر

عشق یعمی و یصم از غیر اوست

مثل هو لا دیدن و هو گفتگوست

در نماز ار فکر نان و خوردنید

با عیال و وام و کسب و درهمید

باید استغفار، باید توبه کرد

نه عبادت هست نه جهد و نبرد

نه بفحشا خش زند نه منکری

نه بعزت میبرد نه سروری

اینهمه تزویر در ذکر و سجود

باور کس نیست، چه رب و دود

غیر خفت و خورد جانی ای عمو

مست باید از خمش در هر سبو

هان برو یکبار دیگر غسل کن

زیر و رو کن نفس را از بیخ و بن

عشقتان لفاظی است و زیرکی

در ریا هستید یاران بی شکی

سهو کردم لیک بی قصد و غرض

عاشقم صاف و زلال و بی مرض

هستیم لیلاست در عشق شکیب

نه کسی را حیله دادم نه فریب

عشق باید بنده را بینا و تیز

راه حق از چاه بنماید تمیز

عشق اگر عشق خداهست و یقین

جز خدا ناید بچشم تیز بین

مخلصین درعشق بازی صادقند

پیرو بی چون و چند و حاذقند

سر بفرمانند بر عهد قدیم

منتظر استاده بر خوان کریم

نه بتبدیل اند نه رای و نظر

مرد روز سخت هستند و خطر

باولای عشق باری زنده اند

هم جوان هم پیرشان رزمنده اند

بنده ی دنیاست ناقص، خام جفت

عاشق حق! و حریص خورد و خفت

عاشقان کی فربه ی خواب و خورند،

مست سیم و مست خشت و آجرند،

تا فدای میل خود، خواهی همه

گرگ مانی دیگران مثل رمه

میگریزد از غریب و آشنا

بی کس و تنها بمانی بینوا.

 

رسول نوری صفا